لعنت به عشق

ساخت وبلاگ
یه روز اومدم نوشتم میترسم بگم دوسش دارم عاشقشم 

امروز اومدم بگم رفت برای همیشه رفت و دلم تیر میکشه رفت و چشام بارونیه یه بغض که سالها تو گلو بود و تنهایشو میذاشت به پای قسمت و تقدیر اما امشب 17/ 1/ 98 ساعت 23:20 خدا ازت خیلی دلگیرم دیگه نمیگم قسمت نمیگم حکمت فقط نخواستی نخواستی نخواستی فراموشم کردی فراموشم کردی یعنی یکم خنده از ته دل حقم نبود ؟ انقدر داغونم که دلم میخواد صبح رو دیگه نبینم خدا اگه هستی اگه وجود داری تمومش کن خستم من که به یه عشق یه طرفه قانع شدم چرا پس نشد چرا گفت نیستم چرا گفت نباش

حتی نذاشتم اشکمو ببینه حتی نذاشتم ناراحتی به چشماش بیاد چشام میسوخت اما نریخت بارون دلم الان که تنهای تنها شدم دلم میخواد برای ابد بخوابم ای کاش ای کاش ای کاش...

بالاتر از تاریکی...
ما را در سایت بالاتر از تاریکی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : mcameee110a بازدید : 175 تاريخ : چهارشنبه 11 ارديبهشت 1398 ساعت: 21:47